دل نوشته هاي يك پسر ... |
|||
یک شنبه 23 شهريور 1393برچسب:, :: 8:23 :: نويسنده : امير محمد
به سلامتيش كه ... به سلامتيش كه اينقدر خانومه و خجالتي كه وقتي ميگم چرا كامنت ندادي ميگه اگه بذارم ميفهمن با كي بودي خوب به سلامتيش كه وقتي ميگم خيلي خوبي ميگه چرا به سلامتيش كه ... به سلامتيش كه هر كاري ميگم ميكنه نميپرسه چرا به سلامتيش كه وقتي بش ميگم دوستت دارم ميگه برو ديگه بايد بري ديرت ميشه خدافس به سلامتيش كه ... به سلامتيش كه خودش ي چيزي ميگه ها ولي وقتي من ميگم اره درسته و اون چيز به نفعه منه ميگه بيشين بينم پررو نشو به سلامتيش كه ميخواست ديروز ي چيزي بگه ولي فك كرد پر رو ميشم نگفت و در آخر ... به سلامتيم كه ديروز ي چيزي گفتم گفت بگو گفتم نگم گفت باشه نگو و به سلامتيم كه اينقدر دوسش دارم كه حاظرم دنيامو براش بدم .... نظرات شما عزیزان:
سلام خوش بحالش و خوش به حالت
هفت شماره را میگیرم ...
اگه اینی که میگی هس پس دیگه چطوری تنهایی؟
![]() ![]() ![]() پاسخ:نه ديگه الان تنها نيتسم خخخخ
سلامتی رفیقی که تو رفاقت کم نزاشت...
ولی کم برداشت تا رفیقش کم نیاره...
به منم سربزن خووووووووو
![]() پاسخ:سلام . چشم
![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() آرشيو وبلاگ نويسندگان |
|||
![]() |